رمان سندروم ژولیت
داستان رمان سندروم ژولیت در فضایی نامانوس و زمان خیلی دور روایت میشود، در شهری بسیار متفاوت با تهران امروز که تنها عدهای از انسان های ثروتمند میتوانند آنجا زندگی کنند و بقیه در حاشیه و در مناطق دور افتاده زندگی میکنند.
شهریار پلیسی در دایره جنایی است که پرونده خودکشی و اوردوزی همزمان در خانهای در پونک را قبول میکند. اما این خودکشی با بقیه خودکشیهای که اتفاق میافتد فرق دارد و کمی عجیب و قریب به نظر میرسد. وقتی که شهریار برای رمز گشایی از خودکشی و اوردز اقدام میکند به حقایقی پنهان شده در سطح شهر پی میبرد و … . این داستان که توسط ضحی کاظمی نوشته شده است بسیار پایان شوکه کننده . غیرمنتظرهای دارد.
گزیده ای از کتاب سندروم ژولیت
شهریار مجبور شد صحبت گلبرگ را قطع کند. این طور که پرستار روی دور یادآوری مکالماتش با نیلوفر افتاده بود، به این زودی حرفش تمام نمی شد. از حرف های گلبرگ هم فهمیده بود، نیلوفر نه تنها به صفحات اجتماعی اعتمادی نداشت، بلکه به همکارانش هم بی اعتماد بود و چیز در خوری از خودش به گلبرگ بروز نداده بود. در ضمن معلوم بود گلبرگ درباره ی نداشتن صفحه ی اجتماعی شخصی راست نمی گوید. همین اعتماد به نفس پایین که او را به گواه آوردن از حرف های نیلوفر وادار کرده بود، باعث می شد نتواند از فضای مجازی فاصله بگیرد و در عین حال خود واقعی اش را در آن ها پنهان کند. شهریار مطمئن بود گلبرگ چندین صفحه با نام های جعلی در شبکه های اجتماعی دارد. می خواست از او درباره ی صفحه ی نیما پت و هشتگ های جدید نیما بپرسد اما حرفی که گلبرگ درباره ی صفحات اجتماعی زده بود باعث می شد حتی اگر هم چیزی در مورد هشتگ های نیما بداند، پاسخ درستی ندهد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.