خرید کتاب سهم من از عاشقانه هایت
خرید رمان سهم من از عاشقانه هایت : کتاب سهم من از عاشقانه هایت یکی از رمان های ایرانی عاشقانه در فروشگاه کتاب تیک می باشد. ما در این قسمت سعی داریم تا با معرفی و همچنین بیان گزیده ای از کتاب، شما را در انتخاب کتاب مورد نظرتان کمک کنیم. در ادامه مطلب نیز قیمت کتاب کتابخانه نیمه شب، را بیان می کنیم پس تا انتهای مطلب همراه ما باشید.
معرفی کتاب سهم من از عاشقانه هایت اثر مائده فلاح
کتاب سهم من از عاشقانه هایت یکی از رمان های مائده فلاح می باشد که توسط نشر شقایق روانه بازار شده است. این رمان که درونمایههایی انتقادی-اجتماعی دارد داستانی را دربارۀ مشکلات یک زن بعد از طلاق روایت می کند.
سارا که چند سال پیش یک ازدواج سنتی را تجربه کرده است و می خواهد از همسرش بعد از 5 سال طلاق بگیرد. حال بعد از یک سال با پسری دیگر آشنا می شود و به تدریج به یکدیگر علاقه مند می شوند ولی نمی دانند که چه مشکلاتی در پیش دارند. این رمان از جدایی و مشکلات پیش و پس از آن سخن می گوید، از جدایی سارا از همسرش و علاقه مند شدن او به سیاوش.
اگر با قلم خانم مائده فلاح آشنا باشین می دانید که کتاب های عاشقانه ی خانم فلاح بین نویسنده های امروزی جزو بهترین ها هستن و ادبیات کتاب های ایشون خیلی به دل خواننده می نشیند. اگر شما هم با داستان های عاشقانه علاقه مند هستید می تواند از فروشگاه ما به خرید رمان سهم من از عاشقانه هایت اقدام کنید و با خرید بالای 300 هزار تومان این کتاب را با ارسال رایگان درب منزل تحویل بگیرید.
گزیده ای از کتاب سهم من از عاشقانه هایت
بهادری توی دفتر مجله طوری رفتار می کرد که همه فهمیده بودند داره زیادی دور و برم می گرده. هر روز احساس صمیمیت بیشتری با من می کرد و بی بهونه و با بهونه به اتاقم می اومد؛ بیرون رفتنش هم با خدا بود. سر صحبت حرف های بیخود رو باز می کرد و از این شاخه به اون شاخه می پرید. من هم در تمام مدت حضورش نگران بودم که آدم های بیرون از این اتاق چه فکری درباره م می کنند.
دیروز موقع رفتن از دفتر مجله متوجه شدم که شهرام مقابل دفتر منتظرشه. با هم سوار ماشین بهادری شدند و رفتند، نمی دونستم بینشون ارتباطی وجود داره. توی اتاق مشغول تایپ بودم که دوباره بهادری اومد و با انرژی گفت:
-خانم رهنما این متن برای تبلیغ چطوره؟ نظرتون چیه؟
توی کارهایی از من نظر می خواست که در حیطه ی وظایفم نبود. هرکاری در دفتر مجله داشت مستقیم با خود من صحبت می کرد.
برگه ی در دستش رو به دستم داد. نوک انگشتاش با پشت دست من برخورد کوتاهی داشت.
تند نگاهی به برگه و متن داخلش انداختم:
-بله، همین خوبه.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.